کنترل جمعیت آثاری دارد که درزیرنوشتیم وبه طورمفصل هریک را دربخشی جداگانه توضیح خواهیم داد:

  1. افسردگي والدين.
  2. بي احترامي به والدين
  3. کاهش صله رحم.
  4. فرزند ناخواسته.
  5. ندامت و پشيماني بي حاصل.
  6. پيري کشور.
  7. هم‌جنس بازي.
  8. طلاق و جدايي.
  9. خانواده هاي سرد يخچالي.
  10. افزايش بيماري هاي اعصاب و روان.
  11. کاهش روح تعاون وهمکاري.
  12. عدم توکل و بي اعتمادي به خدا.

 

کنترل جمعيت و اشتغال بانوان

کنترل جمعيت و اشتغال بانوان از مسائلي است که از ديدگاه سياسي، فرهنگي، اجتماعي و ديني موافقين و مخالفين مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. با قطع نظر از آثار سياسي اجتماعي آن. نگاهي گذرا و کوتاه به مسأله کنترل جمعيت با نگاه  روانشناختي مي‌تواند دريچه‌اي به سوي تحقيق و پژوهش بيشتر حول اين مسأله باشد.

کنترل جمعيت

يکي از مسائلي که در دهه اخير در کشور ما به آن زياد پرداخته شده است بحث کنترل جمعيت است. مسؤولين مربوط با طرح مسائلي از قبيل محدوديت امکانات و منابع، پايان‌پذيري آن‌ها، بحران جمعيت، ناتواني در آموزش، دشواري مسائل بهداشت و محيط.  حفظ محيط زيست، جنگل‌ها، درياها، سلامت هوا و... چاره‌اي جز کاهش جمعيت نديدند. بنابراين با طرح شعارهايي همچون «يک فرزند يا دو فرزند کافيه» و «فرزند کمتر زندگي بهتر»  سعي در کاهش جمعيت داشته و با توصيه به خانواده ها و والدين، آن‌ها را از عواقب عدم کنترل جمعيت ترسانده و به آن‌ها هشدار جدي داده‌اند که در صورت افزايش تعداد فرزندان از حقوق و مزايا همچون: خدمات بيمه‌اي، کالاهاي  يارانه‌اي، سهام عدالت و... محروم مي‌شوند. ولي غافل از اين که تبعات منفي و ناگوار کنترل جمعيت به مراتب بيشتر از محاسن آن مي‌باشد و علي‌رغم نکات مثبت اين طرح، معايب و خسارت‌هاي جبران ناپذيري به دنبال دارد که به طور اختصار  به آن‌ها  اشاره مي‌شود.

1:افسردگي والدين؛

در کشور ما به واسطه علاقه، ارتباط جمعي، همبستگي و وابستگي‌هاي خانوادگي، قومي و روح عاطفي فرهنگ خانواده گسترده متعارف‌تر و رايج‌تر از خانواده محدود و بسته مي‌باشد. قبل از سه دهه اخير خانواده هاي پرجمعيت و بعضاً با حضور پدر بزرگ، مادر بزرگ يا بعضي از خويشان نزديک را شامل مي‌شد. ولي تدريجاً به واسطه کنترل جمعيت، مشاهده فيلم‌ها، ارتباط با اينترنت و جهان خارج، تأثيرپذيري از فرهنگ غربي و الگوگيري از مدل خانواده در غرب، الگوي خانواده گسترده جايش را به خانواده بسته و محدود واگذار نموده است. در خانواده محدود و بسته علاوه بر کاهش روابط عاطفي، عدم اطلاع‌رساني از ديگران، افزايش حب ذات، خودمحوري و خودمداري، ناديده انگاشتن حق و حقوق ديگران و به منافع شخصي خويش انديشيدن، با پديده‌اي به نام  افسردگي والدين مواجه مي‌شويم. امروزه يکي از اصطلاحات رايج در جوامع «افسردگي» است که علل متفاوت و متعددي مي‌تواند داشته باشد. يکي از علل افسردگي در مورد والدين، کنترل جمعيت است، خانواده با زن و مرد شروع شده و با فرزند يا فرزندان استمرار يافته و با نشاط، شادابي و طراوت حاصل از وجود فرزندان استحکام يافته و روح اميد به آينده را در پرتو فرزندان خويش يافته و به واسطه آينده بهتر براي فرزندانشان به تلاش و فعاليت مضاعف مي پردازند. اما در خانه هاي کم جمعيت که به دو فرزند اکتفا کردند اين دو فرزند چه پسر باشند چه دختر، با توجه به اينکه سن ازدواج در ايران زياد نيست (چون افزايش سن ازدواج هم آثار زيانبار  و مخربي بر خانواده خواهد داشت) اگر محدوده عرفي ازدوج را در مردان (25-20) و دختران (21ـ17) قرار دهيم والدين در سنين بين (50ـ45) سالگي با خاموشي چراغ فرزند در خانواده مواجه مي‌شوند، خانه اي که به واسطه سر و صدا و رفت و آمد فرزند، پويا، سرزنده و پر تحرک بود و با وجود فرزندان چراغ خانه روشن بود و والدين بخشي از سرگرمي خود را مرهون فرزندان مي دانستند، و به همين اميد به تلاش و فعاليت مي پرداختند با ازدواج فرزند والدين ناگهان با شوک تنهايي مواجه شده، چراغ خانه به خاموشي مي گرايد. سکوت و خاموشي خانه را فرا مي‌گيرد در اين صورت پدر و مادر زانوي غم در بغل گرفته و آهنگ غمگين سالمندي و بازنشستگي را زمزمه مي‌کنند و يأس و نوميدي چهره آن‌ها را فرا مي‌گيرد. پدر و مادر مأيوس و نااميد از طرفي،‌خاموش و سکوت غمبار از سوي ديگر، اثر بازنشستگي، تنهايي و به صدا درآمدن نواي پيري و مرگ، موجب شده چهر شاداب و با طراوت والدين به چهره اي افسرده، غمگين، اخمو و گرفته تبديل شود. چون  احساس مي‌کنند که خانه آن‌ها به ويرانه تبديل شده است.

در مزار آباد شهر بي طپش                                                              آواي جغدي هم نمي‌آيد به گوش

خستگي مفرط حاصل از تلاش پدر و مادر و فعاليت روزانه آن‌ها با ديدن فرزند ته تغاري تبديل به آرامش و راحتي گشته و سر و صداي بچه‌ها همچون نغمه بلبلان در مرغزارها روح آن‌ها را نوازش مي‌دهد و خستگي را از تن آن‌ها مي زدايد. بنابراين «يأس و نوميدي» و «افسردگي» حاصل کم فرزندي است ولي اگر والدين از سنين (50ـ25) سالگي توجه به فرزند دار شدن داشته باشند فرزندي که در سنين تقريباً پنجاه سالگي به دنيا مي‌آيد، در سنين 75 سالگي والدين، فرزند آن‌ها ازدواج خواهد کرد. يعني تا سن 75 يا 80 سالگي است که فرزند ته تغاري خانه را ترک مي‌کند و والدين تا نزديک سنين 80 سالگي با ديدن فرزند ته تغاري و سر و صداي دلنشين او آرامش دارند و خود را به او سرگرم مي سازند. حال خانواد هايي که در سنين 40 تا 45 سالگي بي فرزند و خلوت مي‌شوند را مقايسه کنيد با خانواده اي که در 75 تا 80 سالگي خلوت مي‌شود.

آثار روحي،‌ رواني عاطفي آن‌ها را در جدولي مقايسه نماييد و بعد به قضاوت بپردازيد.

امروزه پزشکان منشأ بسياري از بيماري هاي جسمي را اعصاب و روان دانسته و معتقدند بيش از 80 درصد از بيماري‌ها منشأ عصبي دارد. امروزه اصطلاح بيماري هاي سايکوسوماتيک (روان تني) شايع و فراگير است يعني بيماري هاي عصبي‌ـ رواني که جسمي شده است. چرا بايد مصرف داروهاي آرام بخش در خانواده ها زياد شده باشد؟‌ اگر ريشه يابي و آسيب شناسي نماييد، بخشي از آن مربوط به مسأله کنترل جمعيت است که يکي از پيامدهاي آن افسردگي والدين مي‌باشد. البته افسردگي هم داستاني دارد که با انزوا، کم اشتهايي، تنهايي، کم خوابي، تنبلي و فشل شدن، قطع ارتباط با واقعيت، روي آوردن به دنياي غير واقعي خيال، و... همراه است که ما در صدد پرداختن به عواقب اختلال افسردگي و آثار و علائم آن نيستيم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :ادامه مطلب